صدای زوزه ماشینآلات و بخارهایی که به آسمان برخاسته بود، پتروشیمی خراسان را به قلب تپندهی انرژی ایران تبدیل کرده بود. وقتی وارد این کارخانه عظیم شدم، محو دستگاههای پیشرفته و خطوط لولههای پیچیده شدم که همچون رگهای بدن، مواد شیمیایی را جابهجا میکردند. کارگرانی با لباسهای ایمنی و کلاههای ایمنی در حال انجام وظایفشان بودند، هر کدام با دقت و توجه به جزئیات. هر قطره مادهای که تولید میشد، حاصل تلاش و دانش کارکنان این پتروشیمی بود. از آن روز به بعد، دیگر به صنعت پتروشیمی به عنوان یک فرآیند خشک و بیروح نگاه نمیکردم. بلکه به عنوان یک هنر پیچیده و حیاتی دیدم که آینده کشورم را تضمین میکند. رویای من این است که روزی خودم یکی از این مهندسان و کارگران فداکار باشم، که با تلاش بیوقفهشان به پیشرفت ایران عزیزم کمک میکنند.