در سرسبزی شمال ایران، جایی که نسیم خنک دریا، روح را نوازش می‌دهد، پارک علم و فناوری گیلان واقع شده است. گویی گلخانه‌ای از ایده‌ها و خلاقیت، در دل طبیعت سرسبز گیلان شکوفه کرده است.

در این پارک، جوانان خلاق و نوآور، گرد هم آمده‌اند تا با ایده‌های نو و ابتکارات خود، دنیا را متحول کنند.

محیط پرنشاط و پویای پارک علم و فناوری، فضایی ایده‌آل برای پرورش استعدادها و شکوفایی ایده‌هاست. در این مکان، علم و دانش با خلاقیت و نوآوری در هم آمیخته‌اند و بستری مناسب برای خلق اخترائات جدید و نو میباشد. چقدر از دانشمندان ما اینجا مشغول فعالیت بودند و من هم دلم میخواد یه روزی بیام اینجا.

در دل کویر لوت، جایی که گرمای خورشید به جان و تن نفوذ می‌کند، گنبدی فیروزه‌ای، نگین کویر را می‌درخشد. این گنبد، متعلق به حرم امامزاده طبس است، جایی که زمزمه‌های عشق و ارادت در آن طنین‌انداز می‌شود.

پا به حرم که می‌گذاری، حسی از آرامش و معنویت وجودت را فرا می‌گیرد. زائران با عشق و ارادت، به ضریح امامزاده سلام و عرض ارادت می‌کنند و حاجت‌های خود را نجوا می‌کنند.

در این مکان مقدس، فرقی میان فقیر و غنی، پیر و جوان نیست. همه آمده‌اند تا در کنار امامزاده، آرامش را در وجود خود احساس کنند و از اعماق وجود، با خدای خود راز و نیاز کنند.

من که در حرم امامزاده طبس حضور داشتم، شاهد معجزات عشق و ایمان بودم. دیدم که چگونه زائران با چشمانی پر از اشک، حاجت‌های خود را از امامزاده طلب می‌کنند و با دلی پر از امید، حرم را ترک می‌کنند.

داستان امامزاده طبس، داستانی از عشق و ایمان است. داستانی که نشان می‌دهد ایرانیان از دیرباز، ارادت ویژه‌ای به ائمه اطهار (ع) داشته‌اند و در سختی‌ها و مشکلات، به توسل به آنها متوسل شده‌اند.

در دل زنجان، زمزمه‌ای از جنس چوب به گوش می‌رسد. زمزمه‌ای که از کارخانه پاپ علی، قصه‌ای از اصالت و هنر را حکایت می‌کند.

در این کارخانه، گویی درختان جان گرفته‌اند و با ظرافت تمام، به اشیایی بدیع تبدیل می‌شوند. بوی چوب که در فضا می‌پیچد، حس نوستالژی را در وجودت زنده می‌کند و تو را به سفری در اعماق تاریخ ایران می‌برد.

دستان هنرمندان پاپ علی، با عشق و ظرافت، به جان چوب‌ها روح می‌بخشند و از آنها، میز و صندلی، اسباب‌بازی و هزاران محصول دیگر خلق می‌کنند.

در این کارخانه، من درک عمیق‌تری از هنر ایرانی پیدا کردم. فهمیدم که چگونه ذوق و سلیقه ایرانی، جان‌مایه خلق آثاری بدیع و ماندگار می‌شود.

داستان پاپ علی، داستانی از اصالت و هنر ایرانی است. داستانی که نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و هویت و فرهنگ این مرز و بوم را حفظ می‌کند.

در کویر دل‌انگیز یزد، جایی که خورشید با شکوه هر روز طلوع می‌کند، کارخانه کاشی جواهر می‌درخشد. گویی گوهری گرانبها، بر بوم کویر نقش بسته است.

در این کارخانه، هنر و صنعت در هم آمیخته‌اند و با ظرافت تمام، کاشی‌هایی خلق می‌کنند که چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کنند.

کارگران هنرمند جواهر، با عشق و حوصله، نقش و نگار را بر دل کاشی‌ها می‌نشانند و با هر طرح و هر رنگ، داستانی از فرهنگ و تاریخ ایران را روایت می‌کنند.

من که در این کارخانه قدم گذاشتم، مجذوب ظرافت و زیبایی کاشی‌ها شدم. گویی هر کاشی، دریچه‌ای به سوی دنیایی از هنر و خلاقیت بود.

داستان کاشی جواهر، داستانی از شکوه و عظمت ایران است. داستانی که نشان می‌دهد ایرانیان از دیرباز در خلق آثار بدیع و ماندگار، ید طولایی داشته‌اند.

در قلب شهر زنجان، جایی که بوی چرم در هم آمیخته با عطر نان تازه، هویتی دل‌انگیز به مشام می‌رساند، شرکت کفش آیاتای ایستاده است. گویی قصری از چرم، بر تار و پود تلاش و خلاقیت بنا شده است.

پا به کارخانه که می‌گذاری، صدایی موزون، سمفونی تولید را به گوش می‌رساند. دستانی هنرمند، چرم خام را نوازش می‌کنند و با ظرافت، آن را به کفش‌هایی بدل می‌کنند که گام‌های ایران را استوارتر بر زمین می‌نشانند.

در این میان، داستانی از امید و پشتکار نهفته است. داستانی از جوانانی که با عزم راسخ، رویای خود را دنبال می‌کنند و با هر بخیه و هر دوخت، گامی در جهت اعتلای ایران برمی‌دارند.

من که شاهد این شکوه بودم، دریافتم که کفش‌های آیاتای، فراتر از پای‌افزار هستند. آنها نمادی از عزم ملی، خلاقیت ایرانی و گامی در مسیر پیشرفت کشورمان هستند.

در آن لحظه، من هم در این سمفونی تولید، نغمه‌ای شدم. نغمه‌ای از امید به آینده‌ای روشن، آینده‌ای که در آن ایران، مهد تولید و خلاقیت خواهد بود

در بازدید از کارخانه پاکشوما در قم، به قسمت تولید لوازم هوشمند رفتم. فضای کارخانه پر از صدای چرخیدن ماشین‌ها و کارگران پرانرژی بود. دست‌های ماهری که قطعات را به دقت سر هم می‌کردند، نمایانگر تعهد به کیفیت و نوآوری بودند. دیدن فرآیند پیچیده و دقیق ساخت یخچال‌های هوشمند من را شگفت‌زده کرد. اینجا جایی بود که تکنولوژی و صنعت به هم می‌رسیدند تا محصولی با کیفیت به دست مصرف‌کنندگان برسد. با دیدن این فرآیند، فهمیدم که هر قدم کوچک می‌تواند به ساخت دنیای بهتری کمک کند. از آن روز، تصمیم گرفتم که در آینده کارخانه‌ای داشته باشم که همگان را به سوی پیشرفت و نوآوری هدایت کند